Thursday, December 15, 2005

ببخشيد

ببخشيد
ببخشيد اگه ناراحتت كردم
ببخشيد اگه اذيتت كردم
ببخشيد اگه نگران من بودي و من نفهميدم
ببخشيد اگه تو به آينده فكر ميكردي و من نفهميدم و دنبال خوش گذروني بودم
ببخشيد اگه ناراحت شدي و رفتي و من....ئ
.......
.....
...
..
.
تو خيلي خوبي و من تا حالا مقدارشو نفهميده بودم
دوست دارم هوارتا بازم ببخشيد:)ن
:P:D پ.ن :راستي من قرار بود 5 برم پيش نگار نه 3

Comments:
مدت زمان زیادیه که من با این مسئله درگیرم ... و هر ادامه اش دادم ...
ناخودآگاه ... نمیدونم برای چی حتی ..
شاید چون وقتی برگه ام رو میگیرم و میبینم نمره ام بیشتر شده نمیتونم اونجوری که باید از نمره ام لذت ببرم ...
شاید چون حتی اگه هیچی درس هم نخونده باشی برات دعا می کنم که پاس کنی درس رو ... نه اینکه مثه دارلا بگم : اگه پاس کنی من دیگه نمیام دانشگاه و پدر همه رو در میارم ...
من این همه مدت صبر کردم ...
هیچی نشد ... جز اینکه هر دفعه خودمو کوچیک کنم هیچی نشد ...
خودت اونروزی گفتی وقتی من برا خودم حرص نمیخورم تو چرا حرص می خوری ...
دیدم راست میگی ...
میدونی که من آدم حساسیم .. وقتی یه چیزی ناراحتم کنه مدتها میمونه اثرش ...
حالا هم تصمیم گرفتم بیخیال شم ...
بیخیال هم میمونم ... و دیگه تو چیزایی که به من مربوط نیست دخالت نمی کنم ...
اما همیشه ی همیشه آرزو میکنم موفق باشی ...
همیشه ی همیشه دوست دارم ببینم که موفقی ...
این رو از ته دلم میگم ...
خوش باشی :*
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?