Friday, August 24, 2007
۱۵۰
عروسی دوستان به آدم خیلی خوش میگذره� ولی عروسیه دوست صمیمی واقعاً یه چیز دیگه هستش
بدجوری اشک آدم در میاد :( :X
دیشب نامزدیه فرشته بود� واقعاً اصلاً هنوز باورم نمیشه همش فکر میکنم یه مهمونی بود. نکتهٔ جالبش این بود که همهٔ فامیلای فرشته منو میشناختن! :D
دیشب کلی خاطره از دبیرستان تو ذهنم مرور شد
اینم مینویسم که یادم بمونه :D:
اول از همه فاطمه موسی
نگین
مریم خداوردیان
الهه
فاطمه خمسه:X
فرشته:X
فائزه
بدجوری اشک آدم در میاد :( :X
دیشب نامزدیه فرشته بود� واقعاً اصلاً هنوز باورم نمیشه همش فکر میکنم یه مهمونی بود. نکتهٔ جالبش این بود که همهٔ فامیلای فرشته منو میشناختن! :D
دیشب کلی خاطره از دبیرستان تو ذهنم مرور شد
اینم مینویسم که یادم بمونه :D:
اول از همه فاطمه موسی
نگین
مریم خداوردیان
الهه
فاطمه خمسه:X
فرشته:X
فائزه
Friday, August 03, 2007
149
بابا بزرگ فوت کرد
عموی بابا هم فوت کرد
خانم فرشی لوپوس گرفته
خاله یه بیماری عجیب قریب گرفته
فهیمه خانم سرطان گرفته
لیلا ام اس گرفته
بابا رو هم که خدا دوباره بهمون داد
این همه مرگ و بیماری عجیب همشون توی یک بازه زمانی واقعا آدم رو می ترسونه و به فکر می اندازه به این فکر که شاید نفر بعدی خودت باشی