~traveling sales girl problem~: November 2005

Monday, November 28, 2005

he eyval

:اينم ببينيد منمااااااا:D

http://www.mashaheer.net/archives/000036.html

# posted by MTN : 5:58 AM 4 comments

Sunday, November 27, 2005

>:P

مسخره بيشعور

# posted by MTN : 9:46 AM 2 comments

Saturday, November 26, 2005

یک تصمیم بزرگ

خسته شدم خسته شدم از بس قوز نکردم از بس خانمانه رفتار کردم از بس تو هر مهمونی مناسب اون لباس پوشیدم خسته شدم از بس لبخند زدم از بس به قول حمید قرمز بودم خسته شدم از بس گفتم مرسی خیلی ممنون قابل شما رو نداره خیلی لطف کردین بازم این طرفا تشریف بیارین

.....دلم میخواد بفهمم دلم می خواد بدونم واقعا دارم چی کار میکنم

می خوام دیگه هرچی به اسم اسلام و خدا و پیغمبر بهم گفتند رو قبول نکنم اینا میدونن یه خدای مهربون هست که ما قبولش داریم به اسم اون خدا هر آشغالی رو به خوردمون میدن دلم می خواد فکر کنم دلم می خواد تصمیم بگیرم انتخاب کنم یک انتخاب بزرگ نه انتخاب لباس و کیف و کفش نه انتخاب واحد نه انتخاب همسر یه انتخاب بزرگ

چرا همه فکر میکنن که اگه یه روز نخندی اگه یه روز تو فکر باشی اگه یه روز حوصله مردم رو نداشته باشی یعنی اون روز عاشق شدی یعنی اون روز عشقت بهت گفته نه یعنی اون روز نتوستی با عشقتدو کلوم حرف بزنی؟

چرا هیچ کس به مغز کوچیکش نمی رسه که شاید تو داری تصمیم میگیری یه تصمیم بزرگ

چرا اگه بخوای به دیگران احترام بذاری و بخوای جلوی خودتو بگیری که به خاطر خر بازیهاشون بهشون چیزی نگی فکر میکنن داری جلوی گریتو میگیری ؟چون دختری

....و هزاران چرای دیگه

:خوب پس قرار اینه

محیا فکر میکنه و فکر میکنه و فکر میکنه

مشورت میکنه و مشورت میکنه و مشورت میکنه

فکر میکنه و فکر میکنه و فکر میکنه

و در آخر تصمیم میگره یه تصمیم بزرگ یه تصمیم که شاید بیست سال گذشتشو بسوزونه و شاید هم قوی تر کنه

خدایا تو هستی

می دونم که هستی

....................خدایی که هسته کمکم کن

# posted by MTN : 8:52 PM 0 comments

Friday, November 25, 2005

كلي حرف

....يك اردوي يك روزه به كاشان كلي حرف ميتونست داشته باشه

....ولي خوب ميشه گفت وقت تلف كردن محظ بود

پوفففففففففففففففففففففففففففففففففف

باز خوبه حداقل با مريم و كوروش آشنا شديم وگرنه كه ديگه واقعا هيچي نداشت

# posted by MTN : 12:06 PM 0 comments

friends

اوايل كه مي ديدمش همش مي گفتم واقعا چه فرهنگ مسخره اي دارن سريال به اين پرخرجي ساختن اينهمه هم بيننده داره ولي معنا و مفهومش صفره همش اين با اين دوست ميشه يك كم با هم هستن بعد جدا ميشن نفر بعد
ولي الان كه يك كم بيشتر تو جامعه خودمون اومدم ميبينم كه فضا خيلي بيشتر از من و خانواده من هستش و مردم خيلي متفاوت تر هستند الان ميبينم كه اون فرهنگ كه ميگفتم مسخرس و بخاطرش اونارو مسخره ميكردم تو كشور خودمون هم وجود داره
هم بين بچه هاي خودمون هم سال بالايي ها هم استادا تا بگير و برو تا اون بالا بالاها
انقدر اين فرهنگ زياد شده انقدر راحت باهاش داره برخورد ميشه كه ميترسم منم توش گم بشم خيلي هم ميترسم
...ميترسم يه روز سرمو بلند كنم و ببينم آمده به سرم آنچه ازش ميترسيدم
:امروز داشتم با سروش فلاح مي چتيدم
soroush_is_a_loser (6:49:01 PM): my status
soroush_is_a_loser (6:49:04 PM): ?
soroush_is_a_loser (6:49:31 PM): why it can`t be ?
banoo_sherry (8:36:49 PM): beacuse they do every thing how u win?
banoo_sherry (8:37:03 PM): u r alon but they r more than 1
soroush_is_a_loser (8:37:22 PM): i win because I have something they don`t havebanoo_sherry (8:37:35 PM): and what's that?
soroush_is_a_loser (8:37:49 PM): G
soroush_is_a_loser (8:37:49 PM): o
soroush_is_a_loser (8:37:51 PM): D
banoo_sherry (8:37:54 PM): wow
banoo_sherry (8:38:01 PM): so good for u
soroush_is_a_loser (8:38:23 PM): so bad for them
banoo_sherry (8:38:34 PM): yeah..
banoo_sherry (8:39:21 PM): befor all of these stuff y thet ignore y؟
banoo_sherry (8:39:25 PM): u*
soroush_is_a_loser (8:39:50 PM): Yeah baby
soroush_is_a_loser (8:40:34 PM): Cause I say something that they don`t even want to think about
banoo_sherry (8:41:22 PM): wow and could u plz tell me what was that?
soroush_is_a_loser (8:42:52 PM): that there are Powers in this world that control Every Human`s Destiny
banoo_sherry (8:43:17 PM): aha
soroush_is_a_loser (8:43:48 PM): hwo does it sound ?
soroush_is_a_loser (8:43:55 PM): how*
banoo_sherry (8:44:58 PM): mmm well ... i don't know some woh it's true...but ...mmmm.... i don't know
banoo_sherry (8:45:12 PM): how*
soroush_is_a_loser (8:45:28 PM): well , u ignore me or what ?
banoo_sherry (8:45:53 PM): no of course not
soroush_is_a_loser (8:47:26 PM): Why not ?
soroush_is_a_loser (8:47:44 PM): They did ignore the " Mohammad"
banoo_sherry (8:48:41 PM): u mean prophet Mohammad?
soroush_is_a_loser (8:48:59 PM): Haaa
banoo_sherry (8:49:24 PM): i'll never ignore him...i think i'll never ignore him....it's better to say i hope that i never ignore him
soroush_is_a_loser (8:50:04 PM): rewsna doog <---
banoo_sherry (8:50:33 PM): humm

حالا من ميترسم از اين كه مطمئن نبودم كه آيا در آينده پيامبر را انكار خواهم كرد يا نه مي ترسم از اينكه يه وقتي به اين برسم كه چيزهايي كه بيست سال قبولسون داستم غلط بودن مي ترسم
:(خدايا خودت كمكم كن و دستمو بگير

# posted by MTN : 11:03 AM 1 comments

Wednesday, November 23, 2005

Oopsss

من چقدر فرق كردمwwwwwwwwwwooooooooowwwwwwwwwwwww

# posted by MTN : 12:12 PM 2 comments

Monday, November 21, 2005

بودن يا نبودن ؟؟؟؟

....آقا من سوال دارم آدم دو تا پا داره ديگه؟ خر هم كه چهارتا پا داره

حالا به نظر شما اين آدم ها هستند كه بعضي وقتها دو تا پاي اضافه در ميارن يا اينكه خرها هستند كه بعضي وقتها دو تا پاشون قايم ميكنن ميان بين ما؟

# posted by MTN : 9:08 AM 3 comments

Sunday, November 20, 2005

ديديم ديم ديم ديريم ديش ديم

چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن يه گردو

گوش گوش دو تا گوش موهاش نشه فراموش

سيخ سيخ يه گردن اينم گرديه بدن

دست دست دو تا پا انگشتا و جورابا

خيلي خيلي قشنگه حيف كه بدون رنگه

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

# posted by MTN : 10:47 PM 3 comments

باينري

.....ترم پيش به علي گفتم چرا ديگه خيلي از بچه هاتون تعريف نمي كني ؟ گفت آخه ديگه بچه ها بزرگ شدن و همه دو نفري شدن

....اون موقع كلي حال كردم پيش خودم گفتم ايول به بچه هاي ما كه هنوز آدم هستند

....البته سو تفاهم نشه ها

....منظورم اين بود كه

خلاصه بگذريم آقايون و خانم هايي كه شما باشيد گذشت و گذشت و گذشت تا اينكه آقا جاتون خالي ديديم كه اي دل غافل اين پروژه باينري همگاني شده انگار به همه دانشكده ها دادنش شكر خدا بچه هاي ما هم كه همه درسخون افتادن دنباله پروژه همه هم گفتن اي بابا نميشه كه ما از بقيه كم بياريم ما بايد زودتر به نتيجه برسيم خلاصه تو اين راه نگفتن بابا يك كمي هم مرام خرج كنيم ما كه داريم اين برنامرو مي نويسيم حد اقل بقيه رو له نكنيم بابا جون شايد اين هم كلاسي بدبخت نخواد هم گروهيت بشه عجيبا قريبا بابا ما عجب خلايقي هستيم

..................

.....ختاصه كه اين طوريا

# posted by MTN : 11:36 AM 2 comments

Saturday, November 19, 2005

پرواز در شب

.....فتبارك الله احسن الخالقين

.......خيلي وقت بود كه در شب پرواز نكرده بودم

....انقدر زيبا بود بود بود كه حد نداره تنها چيزي كه ميشه گفت اينه كه آدم قشنگ پي به وجود خداوند ميبره

....به قدري تركيب ابرها و ستاره ها و ماه زيبا بود كه اصلا نمي تونم توصيف كنم

:وقتي بالاي ابرها داشتيم پرواز مي كرديم چيزي كه از ديدن ابرها به ذهنم رسيد اين بود

...يك سري فرشته كه داشتن براي خودشون ميرفتن يوهو خشك شدن بعدشم كه جمله معروف فتبارك الله احسن الخالقين

:) :xانقدر اون صحنه ها زيبا بود كه ترجيح ميدم بجاي اينكه در موردشون بنويسم اونا رو تو ذهنم نگه دارم

# posted by MTN : 11:08 AM 0 comments

.....بهترین کادو

....فکر می کردم بهترین کادو برام برای 20 سالگی با مامان بودن هستش

.....کلی خوشحال بودم البته بودم

....نه که نباشه ها

.....خیلی هم خوب بود و کلی خوش گذشت به مامان هم همینطور

.....ولی آخرش فهمیدم به اون بیشتر از من خوش گذشته

.....حسودیم شد

....روز اول همش می گفتم برم تهران زودتر بنویسم بهترین کادو در تمام دنیا را گرفتم 2و3 روز با بهترین مادر دنیا بودم

.....ولی نمی دونم یه مشکلی وجود داره

....حالا می خوام بنویسم شاید فهمیدم مشکل کجاست

# posted by MTN : 3:03 AM 1 comments

سالگی 20

.....دوست نداشتم

....فراموشش کردم

....اومد

.....بهش عادت کردم

.....فکر کردم دوسش دارم

....فهمیدم دوسش ندارم

# posted by MTN : 2:52 AM 0 comments

Tuesday, November 15, 2005

....................................نمي خوام بري نمي خوام بري نمي خوام بري نمي خوام بري نمي خوام بري نمي خوام بري نمي خوام بري

اه بابا تو چقدر خريييييييييييييييييييييييييييييي

........................................................ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

# posted by MTN : 12:08 PM 0 comments

Sunday, November 13, 2005

ey baba khob fonte farsi nadare:D

khob fonte farsi andasht manma ke az khoda khaste hal nadaram beram dorostesh konam pas dar natije hamin joori minevisam....:D
alan ke mikham benevisam hamash pishe khodam migam ke eykash addresse in weblogo kasi nadasht kasi ham nadare vali khob hamin chand nafaram kashki nadashtan .....
pas lotfan age ino khondin azam soal nakonid tanx:D....:(

baab khob man ......:(((((((

chi kar konam?ye omre be melat migiftam bijanbe hala khodam daste harchi bijanbas az posht bastam...
baba dokhtar che margete toro che be in harfa to ke hameie eftekharo ehno tolopet in bod ke kari be in kara nadari va in harfa to katet nemire to ke kheiliharo maskhare kardi hala sare khodetam omad....
akh akh akh...:(
akhe khoda chera injoori chera injoori adamo emtehan mikoni?akhe baba man nemitonam dige vagahn nemidonam chi kar konam.......:(((((
aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
mamannnnnnnnnnnnn
khodaaaaaaaaaaaaaaa
............................................

I LOVE YOU ALL.....

# posted by MTN : 11:32 PM 2 comments

Friday, November 11, 2005

???!!!!

چرا پس؟؟؟؟؟؟

# posted by MTN : 3:32 AM 1 comments

Thursday, November 10, 2005

what's wrong with you??

hey you:
what the hell do you want to do?where the hell do you want to go?why the hell do you do these stuff?
who are you?what do you want from me? go away plzz...plz go away...
i don't like to see you anymore....do i????i don't know.....there is somthing wrong with you and i don't know what the hell is that....
i just know that you should go....plz goooo...
the spirit of.....

# posted by MTN : 11:44 AM 0 comments

Wednesday, November 09, 2005

...زهرا هم رفت

:(....زهرا هم داره ميره

....هنوز نرفته دلم براش تنگ شده

...خودش هي ميگه بابا جون من كه هنوز نرفتم هر روز ميرم جلوي آيينه ميگم من خونه بابام هستم محيا هم كه پايينه پس همه چيز حله

...ولي داريم خودمون رو گول ميزنيم ديگه كم كم داريم بزرگ مي شيم چيزي كه چند ماهه دارم ازش فرار ميكنم

....اي خداااااااااا من نمي خوام نمي خوام اين روزهاي خوب تموم بشه نمي خوام برم تو چارچوب تو منگنه

....من نمي خوام به اين فكر كنم كه محيا اگه اين كا رو كني اين طوري ميشه يا اون طوري كني اونجوري ميشه

...مي خوام آزاد باشم راحت باشم همان طوري كه هستم

:( بابا زهرا زوده خيلي زوده به خدا خيلي زوده

i'll really miss u:(((((((((

# posted by MTN : 8:25 AM 1 comments

Tuesday, November 08, 2005

چرا؟؟؟؟؟؟؟

میشه یکی به من بگه جرا؟؟؟

جرا آدما انقدر با هم فرق دارند؟جرا دخترها و پسرها انقدر با هم فرق دارند؟

جرا برداشت آدمها با هم اینقدر فرق داره؟؟؟؟؟؟

کاشکی میشد کاشکی اجازه میدادند بهمون کاشکی خودمون به خودمون این اجازرو می دادیم که یه کم یه کوچولو همدیگرو درک کنیم هم دیگرو بشناسیم

....

ما دختر پسرا خیلی از هم دور و بی خبریم اصلا نمی دونیم تو دلای همدیگه چی می گذره واسه همین همش دچار سوتفاهم میشیم همش با هم دعوا می کنیم و به جون هم می پریم