Tuesday, September 11, 2007
۱۵۱
این چند روزه که علی نبود تو طوله روز سرمو گرم میکردم ولی تا زنگ میزد همش احساس میکردم که چقدر دلم براش تنگ شده.
بعضی شبا که میرم سایتشو سر میزنم و عکسشو میبینم واقعاً دیگه خیلی دلم براش تنگ میشه.
دیشب زنگ زد احساس کردم خیلی جاش خالیه اومدم بخوابم هی یاده چهارشنبه افتادم که قرار بیاد کلی پیش خودم فکر کردم که وقتی بیاد یک عالم بغلش میکنم.
بعدشم فکر کردم که میشینم کلی دعا میکنم که خارجش درست نشه.
ولی دلم نمیاد
فقط خیلی سخته
الان که میدونستم قراره ۲ هفتهای برگرده وضعیت این بود دیگه چه برسه به خارج :(
بعضی شبا که میرم سایتشو سر میزنم و عکسشو میبینم واقعاً دیگه خیلی دلم براش تنگ میشه.
دیشب زنگ زد احساس کردم خیلی جاش خالیه اومدم بخوابم هی یاده چهارشنبه افتادم که قرار بیاد کلی پیش خودم فکر کردم که وقتی بیاد یک عالم بغلش میکنم.
بعدشم فکر کردم که میشینم کلی دعا میکنم که خارجش درست نشه.
ولی دلم نمیاد
فقط خیلی سخته
الان که میدونستم قراره ۲ هفتهای برگرده وضعیت این بود دیگه چه برسه به خارج :(